روزی امام صادق علیه السلام فرمود:« به زودی شبههها شما را احاطه میکند و شما بدون پیشوای هدایت میمانید. از آن شبهات کسی نجات نمی یابد مگر کسی که دعا کند و دعای غریق را بخواند.»
عبدالله بن سنان سئوال کرد:« دعای غریق چگونه است؟ »
امام فرمود:« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک »
(ای تغییردهندهی قلبها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.»
عبدالله بن سنان چنین خواند:« یا مقلب القلوب و الابصار ثبّت قلبی علی دینک.»
امام فرمود:« خداوند مقلّب القلوب و الابصار هست، ولی دقیقا آنچه را من میگویم بگو:« یا مقلب القلوب»، و چیزی بیش از آن نگو.»
منابع:
بحارالانوار، 52 / 148 حدیث 73 ---------- کمال الدین
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم :
اصحاب گفتند:« ای رسول خدا، ما در جنگهای بدر و احد و حنین همراه تو بودیم و قرآن در میان ما نازل شد! »
پیامبر اکرم فرمود:« اگر به آنچه آنان مکلف شدهاند، مکلف میشدید، مانند آنان پایداری نمیکردید.»
روزی زراره به امام صادق علیه السلام عرض کرد:« اگر در زمان غیبت قائم علیه السلام زنده بودم، چه کنم؟»
امام فرمود:« اگر در آن زمان زنده بودی، همواره این دعا را بخوان: « اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیک. اللهم عرفنی رسولک فانّک ان لم نعرّفنی رسولک لم اعرف حجتک. اللهم عرّفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی »
(پروردگارا! خودت را به من بشناسان، زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبر تو را نخواهم شناخت. پروردگارا! پیامبر خود را به من بشناسان، زیرا اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر حجت خود را به من نشناسانی در دین خود گمراه خواهم شد.)
منابع:
بحارالانوار، 52 /146حدیث 70 ---------- کمال الدین
سلام دوستان
یادتونه گفتم یه خبر بد بهم دادن . دوست نداشتم مطالبی غیر از موضوع وبلاگ اینجا بنویسم اما دیدم همچین هم بی ربط نیست من 9 ساله مخابرات مشغولم وتو این 9سال هر سال با یک شرکت پیمانکاری کار کردم پیمانکارا هم که میدونید یا حقوق نصفه میدن یا بیمه رد نمی کنن یا از عیدی و سنوات میزنن و.... خدا ازشون نگذره اما امسا ل بدتر از هر سال در یک سال 3 شرکت پیمانکار (مال مردم خور بگیم بهتره ) کار کردیم الان میبینم 3ماه بیمه رد نکردن ،15 نفر از یک شرکت (35نفر در منطقه ) تعدیل شدن با سوابق کاری زیاد به همه جا ایمیل زدیم (20:30-ریاست جمهوری و...)هیچ فایده ای نداشت الان قسمتی که پارسال 3یا 4 نفر کار میکردن شده یک نفره با حقوق کمتراز پارسال .نفرهایی هم که موندن اینقدر اذیت میشن که خودشون میرن وجالب تر اینکه جای اون یکنفر ، دو نفر از بچه هاییکه مدیران معرفی میکنن مشغول به کار میشن اونهم بدون حتی یک روز تجربه کاری مرتبط !آخر اسفند سالی که گذشت در آخرین روز کاری یک امتحان گرفتن که مثلا اطلاعات کاری پرسنل رو بسنجیم اونم با 10سال یا بیشتر سابقه کار!!! فرداش اونایی که از بند پ محروم بودن تعدیل شدن. قراردادهای یک ماهه میبندن ! من خودم هنوز حقوق بهمن ماه نگرفتم . شرکتی که آذر ماه از مخابرات رفته با هیچ کدوم از پرسنلش تسویه حساب نکرده .اینقدر این نیرو هارو جابجا میکنن تا خودشون برن . فاصله محل کار من با منزل 42 کلیومتر(با ترافیک بسیار یعنی رفت و برگشت 84کیلومتر روزی5000 هزار تومن کرایه یا 8 لیتر بنزین )حق اعتراض هم نداری،اگه بگیم نمی صرفه میگن نیا خیلی راحت وبا کمال آرامش ،آخه 9سال جوانی گذاشتیم تو این راه .خدا لعنت کنه این بخش خصوصی رو 9 سال به این امید کار کردیم که شاید روزی با اداره قرداد بستیم 9 سال با رویای حذف پیمانکار کار کردیم همکاران ما که با اداره طرف حساب هستن حد اقل با کسورات ماهی بیش از یک میلیون و سیصد هزار تومن دریافتی دارن امابخش خصوصی فقط وفقط پایه حقوقی که وزارت کار اعلام میکنه یعنی سیصدو سی و شش هزار تومن شما اسم اینو چی میذارین ؟(یاد فرعون و قوم موسی میافتم ) حتی به اداره نظارت مخابرات استان تهران اعتراض کردیم گفتن ما هیچ دخل و تصرفی در نحوه اداره مراکز مخابراتی که به پیمانکار واگذار شده نداریم یادمه سال 83و 84 همین اداره نظارت پیمانکار و ملزم میکرد حقوق پرسنل بخش خصوصی رو به موقع پرداخت کنه با بیمه ،تعدیل نیرو هم نداشته باشه ولی الان میگن فقط اداره بشه حالا به هر طریقی که دوست داره ....حتی با کارگر غیر مجاز و به هر شکلی ......... ای خداااااااااااااااااااااااااا فرج آقا را برسان دیگه بریدم بخدا.
ابن ابی الحدید - که ظاهرا سنی است - در شرح خود بر نهج البلاغه مینویسد:
حضرت زینب، دختر رسول خدا، را در هودجی نشاندند و از مکه راهی مدینه کردند.
عدهای از کفار به دلیل عداوتی که با رسول خدا داشتند، به دنبال زینب آمدند تا در محلی بنام ذی طوی به هودج رسیدند.
یکی از آنها جلو رفت و با نیزهاش به هودج زینب حمله کرد و او را ترساند. زینب که حامله بود، ترسید و فرزندش را سقط کرد.
وقتی که رسول خدا مکه را فتح کرد و کفار را امان داد، فرمود:« اما خون هبار مباح است.» (هر کس او را یافت، او را بکشد.)
ابن ابی الحدید مینویسد:
من این خبر را برای استادم ابی جعفر خواندم.
بعد گفتم رسول خدا که چون هبار دخترش را ترساند، خونش را مباح کرده بود، اگر زنده بود با آن کسانی که دخترش فاطمه را ترساندند و او محسن را سقط کرد، چه میکرد؟ آیا خون آنها را مباح نمیکرد؟!»
پاسخ ما این است که چرا. درست همان گونه که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فاطمه علیهاسلام را از مکه به مدینه میبرد، حویرث به شتر فاطمه زهرا حمله کرد و او را به زمین انداخت، و رسول خدا خون حویرث را هم مباح کرد.
پیامبر خدا فرمود:« خداوند درخت طوبی را مهریه فاطمه علیهاسلام قرار داده و آن را در منزل علی گذارده است.»
--در آیه 29 سوره رعد چنین آمده است:«طوبی لهم و حسن مآب » (برای آنان که به خدا ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند درخت طوبی و مقام نیکو و بازگشت زیباست.)
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در تفسیر این آیه فرمود:«طوبی درختی است در بهشت که خداوند از روح خود در آن دمیده است. میوه هایش بر فراز آسمان بهشت آویخته است و شاخه هایش از پشت دیوارهای بهشت دیده می شود. این درخت در خانه است. دوستداران علی از آن محروم نیستند و دشمنان علی هرگز به آن دست نمییابند.»
--در حدیث دیگری فرمود:
خداوند مردم را از درخت های گوناگونی آفریده اما من و علی را از یک درخت خلق کرده است. من خود درخت هستم، فاطمه شاخه آن، علی لقاح آن، حسن و حسین میوه آن و دوستان آنها از امت من برگهای آن هستند.
امام رضا علیه السلام فرمود:« خضر از آب زندگانی نوشیده است، زنده است و نمی میرد تا زمانی که در صور دمیده شود. در آن زمان نزد ما می آید و بر ما سلام می کند؛ و ما صدایش را می شنویم و جسمش را نمی بینیم.
خضر در هر کجا یادی از او شود حاضر میشود و به هر کس او را یاد کند، سلام میکند. او هر سال در حج حاضر می شود و همه مناسک آن را به جا میآورد. در عرفات وقوف میکند و دعای مؤمنین را آمین می گوید.
به زودی خداوند، غربت قائم علیه السلام در زمان غیبتش را به وسیله خضر، به انس تبدیل میکند و تنهایی او را با خضر برطرف میفرماید. »
منابع: بحارالانوار، 52 / 152 حدیث 3
زنی به نام زینب در خراسان ادّعا کرد که از فرزندان حضرت فاطمه علیهاسلام است.
خبر به گوش حضرت امام رضا علیه السلام رسید. زن را خدمت امام بردند. امام ادعای او را رد کرد و فرمود:«او دورغگو است.»
آن زن ناپاک به امام ناسزا گفت و اظهار کرد:«همان طور که نسبت مرا به فاطمه تکذیب کردی، من هم نسبت تو را به او رد میکنم.»
در این هنگام غیرت علوی امام به جوش آمد و آن زن را نزد حاکم حاضر کرد و فرمود:«این زن به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و فاطمه زهرا دروغ میبندد و از نسل آنها نیست. اگر از فرزندان آنها باشد، گوشت او بر درندگان حرام است. او را در « برکه السباع» (محل نگهداری درندگان) بینداز! اگر راست بگوید، درندگان به او نزدیک نمیشوند و اگر دروغگو باشد، او را میدرند.»
زن وقتی این قضیه را شنید، گفت:«اگر راست می گویی، خودت به جایگاه درندگان برو.»
امام سخنی نگفت و برخاست.
حاکم عرض کرد:«کجا می روید؟»
امام فرمود:«به برکه السباع می روم.»
حاکم و مردمی که حاضر بودند، همه برخاستند و به دنبال ایشان حرکت کردند. امام به آن محل خطرناک وارد شد. مردم دیدند همین که حضرت امام رضا علیه السلام وارد شد، تمام درندگان روی دم های خود نشستند و به او احترام گذاشتند.
امام همه آنها را نوازش کردند و آنها هم دمهای خود را می جنباندند.
سپس امام از آنجا خارج شد و به حاکم فرمود:«حالا این زن دروغگو را در برکه بینداز.»
حاکم هم دستور داد او را به آن برکه بیاندازند. درندگان فوراً بر او حمله کردند و او را دریدند.
و این ماجرا در همه جا مشهور شد.
منابع:
بحار الانوار، ج 49، ص 61، سطر هشتم از آخر. از کشف الغمه، ج 3، ص 74.
روزی عایشه وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد. حضرت فاطمه برای حسن و حسین مشغول تهیه حریره بود و دیگی روی آتش گذارده بود که محتویاتش می جوشید و بخار آن بالا میزد.
فاطمه علیهاسلام با دست مبارکش بدون هیچ وسیلهای حریره داخل دیگ را هم میزد. عایشه از دیدن این منظره وحشت کرد. خود را به رسول خدا رساند و گفت من از فاطمه چیز عجیبی دیدم. او دستش را داخل دیگ کرد در حالی که دیگ بر سر آتش میجوشید.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که به منبر رفتند، فرمودند: « بعضی از مردم مساله دیگ جوشان را خیلی بزرگ شمرده و انکار میکنند. به خدا قسم خداوند آتش را بر گوشت و خون فاطمه حرام کرده است. وای بر آن کس که در فضل و برتری فاطمه شک کند و لعنت خدا بر کسی که شوهر فاطمه علی بن ابیطالب را دشمن بدارد و به امامت فرزندان فاطمه راضی نباشد. فاطمه در روز قیامت شفاعت میکند و شفاعتش هم پذیرفته میگردد.
بعد رسول خدا به فاطمه (علیهاسلام) فرمودند: دخترم این مطلب را کتمان کن و قدرت خود را به هر کسی نشان نده که این، امر بزرگی است.
از امام صادق علیه السلام پرسیدند:« مصحف فاطمه چیست؟»
امام مدتی طولانی سکوت کرد، آنگاه فرمود:« فاطمه علیهاسلام بعد از رسول خدا، با یک دنیا غم و اندوه از دوری پدر، هفتاد و پنج روز زندگی کرد. در این مدت جبرئیل علیه السلام نزد او میرفت و برای دلداری او، از پدر بزرگوارش و جایگاه بلندش در بهشت و نیز از آینده فرزندانش سخن می گفت. سخنان جبرئیل را امیرالمؤمنین علی علیه السلام مینوشت و حاصل آن نوشتهها مصحف فاطمه شد.»
عظمت مصحف فاطمه:
امام صادق علیه السلام فرمود:« مصحف فاطمه نزد ما ائمه است و شما نمیدانید چه کتاب با عظمتی است. نوشتههای مصحف فاطمه برابر با قرآن است، ولی حتی یک حرف از قرآن نیز در آن نیست؛ در آن مطالبی است که خدای تعالی به آن بانو وحی فرموده است.»
در چندین حدیث آمده که در مصحف هیچ کلمهای از قرآن نیست. معنای این سخن این است که چون یکی از معانی مصحف، قرآن است، خیال نکنیم منظور از مصحف فاطمه، قرآن فاطمه است؛ نه، بلکه منظور وحی الهی است بعد از رحلت رسول الله.
علوم اولین و آخرین در مصحف فاطمه :
امام باقر علیه السلام میفرمود:« در مصحف فاطمه علیهاسلام اخبار پیشینیان و آیندگان تا روز قیامت آمده است و نیز اخبار آسمانها و تعداد ملائکه و اسامی همه انبیاء و قوم هر پیغمبر و هر مؤمن و کافری از اولین تا آخرین؛ در این مصحف اسامی همه پادشاهان طاغوت و مدت سلطنتشان، مدت عمر جمیع مخلوقات خداوند، بهشتیان و جهنمیان، و همه علوم قرآن و تورات و انجیل نیز آمده است.»