ابن ابی الحدید - که ظاهرا سنی است - در شرح خود بر نهج البلاغه مینویسد:
حضرت زینب، دختر رسول خدا، را در هودجی نشاندند و از مکه راهی مدینه کردند.
عدهای از کفار به دلیل عداوتی که با رسول خدا داشتند، به دنبال زینب آمدند تا در محلی بنام ذی طوی به هودج رسیدند.
یکی از آنها جلو رفت و با نیزهاش به هودج زینب حمله کرد و او را ترساند. زینب که حامله بود، ترسید و فرزندش را سقط کرد.
وقتی که رسول خدا مکه را فتح کرد و کفار را امان داد، فرمود:« اما خون هبار مباح است.» (هر کس او را یافت، او را بکشد.)
ابن ابی الحدید مینویسد:
من این خبر را برای استادم ابی جعفر خواندم.
بعد گفتم رسول خدا که چون هبار دخترش را ترساند، خونش را مباح کرده بود، اگر زنده بود با آن کسانی که دخترش فاطمه را ترساندند و او محسن را سقط کرد، چه میکرد؟ آیا خون آنها را مباح نمیکرد؟!»
پاسخ ما این است که چرا. درست همان گونه که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فاطمه علیهاسلام را از مکه به مدینه میبرد، حویرث به شتر فاطمه زهرا حمله کرد و او را به زمین انداخت، و رسول خدا خون حویرث را هم مباح کرد.